با یکی از آشنایان،گرم گفتگو میشویم.آشنایی که از قضا تمکن مالی قابل قبولی دارد و با آنکه پشت لبش تازه دچار تغییر رنگ شده است؛خودش را سرمایهدار میداند.خاطرات سفرهایش را برایم تعریف میکند.میگوید: بار اولی که دور دنیا رو گشتم،دبیرستانی بودم! از شرق آسیا شروع کردم و توی مکزیکوسیتی دور دنیام کامل شد.پا میشوم میروم در یخچال تا از میهمان دنیا دیدهام پذیرایی کنم.یک قاچ بزرگ هندوانه دارم به همراه چ,میوه ...ادامه مطلب