امروز از دید من، "شعر" به رغم لذت آفرینی و کاربردهایی که در بعضی مقاطع زمانی داشته، حتی بیشتر از افیون و مواد مخدر، مضر و ویرانگر است ..میتوان استدلال کرد که یکی از عوامل عقبماندگی ایرانیان در تولید اندیشه ، نشئهگی، مسخشدگی و وهم اغناء ذهن، ناشی از افیون شعر و صنایع ذیل آن و در نتیجه ، شعر زده بودن و شعار زده بودن تاریخی است.بنظر میرسد که ایرانیان طی قرنها، زبان فارسی را تنها در شعر و شعار خرج و مصرف کرده و علیرغم درخشش نیمبند برخی از تک ستارگان ، توفیق چندانی در تولید اندیشهی قابل اعتنا در قالب زبان فارسی نداشته و اهمال خود را با بهانه جویی و صدور مهملاتی از قبیل "بیبنیه بودن و ضعف زبان فارسی برای فلسفیدن و تولید اندیشه نو" توجیه کرده و بی آنکه دغدغه کیفیت مظروف را داشته باشند، آن را قربانیِ تکرار در تولید هنرمندانه ظروف مشابه کردهاند.این عبارت که امروز در "جلسات شعرخوانی حکومتی" بیان میشود که "شعر رسانه است" به دلایل مختلف، مردود است . در دنیای امروز، شعر دیگر حتی رسانه هم نیست. بلکه ابزاری برای مسخ و نشئگی ذهن توده ها و تسهیل در اختیار گرفتن کنترل آنها است.از نگاه من، جامعه امروز ایران ، بیشتر از هر زمان دیگر، به رواج سخنان عمیق ، جدی، واقعی ، مبتنی بر منطق و عاری از هر گونه آرایه، در قالب زبان فارسی نیازمند است.من این سخن را در حالی صادر میکنم که خودم بسیار از هنر شاعران و سخنوران لذت میبرم . درست مثل آدمی که از مضرات سیگار آگاه است اما آن را با لذت استعمال میکند . + نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری | بخوانید, ...ادامه مطلب
فروکاستن انسان به خرد، نابخردانه استفریدریش شیلر از زیبایی روح سخن میگوید. به باور این شاعر و فیلسوف آلمانی، روح زیبا از همنشینی عقل و احساس پدید میآید. آنجاست که وظیفه با میل و اراده درمیآمیزد و انسان با میل خود، در عملکردش حضور دارد. الزام و اجبار به انجام کاری، روح انسان را نازیبا میکند. روح زیبایی خود را وامدار هارمونی خرد و احساس است. فروغلتیدن در خرد محض، یا به قول کانت، خرد ناب، گرچه ناممکن است، اما زیبایی روح را زائل میسازد. از سوی دیگر، انسانی که به ورطهی احساس محض سقوط کند، گرچه چنین چیزی نیز ناممکن است، فقط اندوه و رنج برداشت میکند.روح نازیبا، نمیتواند سرودهای زیبا بسراید. شاعری که تنها به خرد بیاویزد، رها میشود بی پیوند در کهکشان بی کسی. شاعری که در غرقاب احساس گرفتار بماند، نمیتواند آزادی روح را تجربه کند. روح زیبا، وادی آزادی ذهن است. + نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری | بخوانید, ...ادامه مطلب
.«مرثیهای برای گلهای پژمرده» آخرین مجموعه شعر بکتاش آبتین رفیق به قتل رسیدهی ما است. شعرهایی که در زندان سروده و رنج زیستهاش را در کلمات، قاب گرفته؛ سال گذشته در ناموارهی نخستین سالگرد قتل بکتاش که به همت کانون نویسندگان ایران منتشر شد مطلبی بر شعرهای او نوشتم و بخشی از آن ناظر به شعرهای زندانش بود که تا آنزمان در اختیار داشتم. همان مطلب را به بهانهی انتشار دفتر شعرهای زندان او بازنشر میکنم و از عمق جان میگویم: بکتاش جانم! رفیق نازنینم!اگر چه مرثیهای برای گلهای پژمرده آخرین دفتر شعرت شد اما نامت جاودان است و آنچه افروختی همواره درخشان و پر فروغ.یادت گرامی و راهت پر رهروخاطرات سفید میدرخشندنظری به شعر و شاعری بکتاش آبتین:عمومی کردن تجربه از طریق بازنویسی، ممکن است دربرگیرندهی بخشی از بازنمایی واقعیت باشد. حضور جزییات و امور عینی، هنگام بازنویسی تجربه، تا جای ممکن وجوه استعاری زبان را کمرنگ میکند و سویهی بازنمایی واقعیت را پیش میبرد. چنین کرد و کاری در رابطه با تجربههای ذهنی یا عینی و تاریخی در میان داستاننویسان و مورخان و محققان اعتبار ویژهای دارد که با هرچه نزدیکتر شدن، بواسطهی جزییات و واقعیتها، آن را بازنویسی میکنند. اما وقتی سخن از شعر در میان است و بازآفرینی اعتبار مییابد، معنای عمومی کردن تجربه، تقلیل اثر هنری به محتوای غالب یا تلاش زبان برای فهم نیست. فهم شعر از شکل رایج فهم در زبان معمول فاصله میگیرد و جهانهای موازی برساختهی ذهن شاعر، تجربه را در زبان بازآفرینی میکند.آدورنو رابطهی دیالکتیکیِ اثر هنری با جهان تجربی، جهان روزمره و وضعیت موجود را اساسیترین دغدغهی هنر و در راستای کارکرد انتقادی آن برمیشمارد.کارکرد زیباییشناسی انتقادی در, ...ادامه مطلب
خون و خاکستردر زمینۀ کلی شعر مهاجرت پس از انقلاب ۱۳۵۷، چهرۀ سه شاعر از همه محزونتر مینماید: کسرایی، نادرپور و خویی. این هرسه شاعر نیمایی پس از انقلاب ناچار ترک وطن کردند، و حق آن است که گفته شود هر سه بر خاک غربت هلاک شدند. کسرایی، با آن روحیۀ شاداب و امیدبخش، در سرمای مسکو افسرده شد و، تا به جمعی دلآشنا در وین برسد، دق کرد. خویی هر روز از روز پیش پریشانتر شد و چهل سال آزگار، عبث و خسته بر خرچنگ خشم ناخن کشید. نادرپور غرق دریای افسردگی شد و عاقبت در شهری که از آن متنفر بود مرد. این مردان عزیز، این گنجبخشانی که ثروتی ابدی برای ما ایرانیان بر جای گذاشتند، هریک گور و نشانی یافتند افتاده و پراکنده در بیدرکجاها: کسرایی در وین، نادرپور در لسآنجلس، و از خویی نشانی بر دیواری در لندن.تبعید در شعر هر سه سخت و سترگ اثر کرد. فرم و درونمایه و حال شعرشان دگرگون شد و چنین است که هرسه سرودههایی دارند سراسر وقف وصف غربت. این اشعار از مهمترین نوشتههایی هستند که باید در پژوهش پیرامون شعر مهاجرت و سیر تطور آن و تاریخنگاری این گونۀ ادبی موضوع مطالعۀ محققان قرار گیرد. اما در میان اینهمه خرد و کلان، نادرپور شعری دارد که شاید اغراق نباشد اگر آن را مانیفست شعر مهاجرت پس از انقلاب ۵۷ بنامیم: «خون و خاکستر» که در آبان ۱۳۶۱ سروده شده و در دفتر خون و خاکستر به چاپ رسیده است.در این شعر نادرپور شاهکار کرده است: تکتک اتفاقاتی را که پس از انقلاب ۵۷ ناباورانه پیش چشم ایرانیان در حال رخ دادن بود در لفاف زراندود استعاره پیچیده و استخوانبندی روایی شعر را بر اساس آن سرپا کرده، در استخدام آرایهها و صنایع غوغا کرده، هنر قافیهپردازی را به اوجی بیمثال رسانده و قافیههای منظم و پراکنده را چنان چون , ...ادامه مطلب
هنوز ردپای پروانه ایبر سطور کتاب عشق پیداستکه از مسیر شقایقبرای اعتقادش پنهان و پوشیده آمده استمهرداد اکبری, ...ادامه مطلب
* شعری منتشرنشده از احمد شاملو« حمّالان پوچیمرزهای دشوار تحمل را شکستند .تکبیر برادران !همسرایان وحدتبا حنجرههای بیاعتقادیحماسههای ایمان خواندند .تکبیر برادران !کودکانِ شکوفهافسانهی دوزخ را تجربه کردند .تکبیر برادران !ما با نگاه ناباورفاجعه را تاب آوردهایم .هیچکس برادر خطابمان نکرد .و به تشجیعِ ما تکبیری برنیاورد .تنهایی را تاب آوردهایم و خاموشی راو در اعماق خاکسترمیتپیم . »تهران ، ۱۲ آذر ۱۳۶۳ خورشیدی, ...ادامه مطلب
گر تن بدهی ،دل ندهی ،کار خراب است...چون خوردن نوشابه که در جام شراب است...گر دل بدهی ،تن ندهی باز خراب است...این بار نه جام است و نه نوشابه، سراب است...اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند...چون دغدغه ی مردم این شهر حجاب است...تن را بدهی ،دل ندهی فرق ندارد...یک آیه بخوانند، گناه تو ثواب است...ای کاش که دلقک شده بودم نه که شاعر...در کشور من ارزش انسان به نقاب , ...ادامه مطلب
نگران نباش !دیگر هیچ خبری از اوقات بغض نیستنه پچ پچ واژه های بی قرار ونه تولد نابهنگام ترانه ی بی مجال... انگار وقت ملایم بوسه نزدیک است.مهرداد اکبری , ...ادامه مطلب
...به اشتیاق یک بوسه چه راه ها که می سپاریمبه اشتیاق یک بوسه چه فاصله هایی را در آغوش می کشیم ...از تنگه لبانم که میگذرینئشه ی هوایت میشومدر هوایت اهسته اهسته معلق مشومپیله اغوشم رابرایت میتنم...مادامی که خراب توامبدان بر کلماتم میباریمست میشوم ...شعری ندارم که وصف کند ،لذت طعم یک بوسه ی ِحرام توبه حلالِ هم خوابگی ِهمه ی آن حوریان سیه چشم می ارزیدبرچسبها: یادداشت شعر, چند شعر بوسه ای, ...ادامه مطلب
در تكه كاغذي ثبت شده استدر هفتم مهر ماهاز پدري مهربان ومادري بس مهربان تر در خيابان ساسانپا به اين دنيا گذاشته اماماسال هاست كه در ابتداي بوسه اي مانده اممرا با بوسه اي متولد كن مهرداد اکبری,تولدی دوباره,تولدي دوباره,تولدی دوباره در میانسالی,تولدی دوباره کن,تولدی دوباره+فروهر,تولدی دوباره شعر,تولدی دوباره جادوگری,تولدی دوباره جادوگر,تولدی دوباره مجله,تولدی دوباره معتادان ...ادامه مطلب