دلنوشته های مهرداد اکبری

متن مرتبط با «مادر» در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری نوشته شده است

مادر جان_کو جوانی من؟،کجاست؟

  • "ديوارها سخن نمیگویند"كو شادي من؟ كجاست؟توپ و چرخ من كجاست؟كو پيراهنمكه به شاخه ي گيلاس گير كرد؟كودكي مرا بي خبر از من ربودند.مادر جان! بي پنجره ماندمبادبادك من به سيمها گير كردكو جواني من؟ كجاست؟همانند نان تازه و عشق تازهبخار ان بيني ام را ميسوزاندآه.....چه چيزي بهتر از زيباييستتا بزرگ شوم هزار پاره شدم.مادر جان اين ديگر چه چيزيست؟طعام گرگها شدم.كوجواني من؟ كجاست؟كو شادي من؟ كجاست؟اكواريوم من؟ قناريهايم؟گل كاكتوس من كه برايش ميلرزيدم؟كتابهايم را بردند.مادر جان ديوارها سخن نمیگویند.هيچ دري باز نميماند.كو جواني من؟ كجاست؟مادر جان قطرات باران را انبار كندر اتش زمانه سوختم.كو جواني من؟ كجاست؟ + نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مادر_6 مرداد تولد مادر

  • رد پای بغضش روی سطر ،سطر ستاره ها پیداستسرش پر از مشقهای خط خورده ی زندگیدلش گنجه ی بی پایان عشق ودستش پر از ستاره های مهربانی"مهرداد اکبری"  + نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرزمین مادری ، زبان مادری

  • خاک تیره و صبور مادری من،ثروت بیکران از آن تو نیست! تو در تلاشی که دهان فرزندانت را پر کنی،اما غذا کمیاب است. عطیه ی شادی که برای ما به همراه داری هیج گاه کامل نیست. نمی توانی گره گشای امیدهای تشنه ما, ...ادامه مطلب

  • سرزمین مادری من

  • خاک تیره و صبور مادری من،ثروت بیکران از آن تو نیست! تو در تلاشی که دهان فرزندانت را پر کنی،اما غذا کمیاب است. عطیه ی شادی که برای ما به همراه داری هیج گاه کامل نیست. نمی توانی گره گشای امیدهای تشنه ما باشی،اما آیا به این خاطر باید تو را رها کنیم؟ لبخند تو که غم بر آن سایه افکنده،در چشمان من شیرین است. عشق تو،که سیری ناپذیر است،در قلب من عزیز است. از سینه ات , ...ادامه مطلب

  • مادر

  • تنها میان سایه های افکارخموش می نشی, ...ادامه مطلب

  • 42(مادر)

  •   شاخه های سیاه شب روئیده اندمادرم ، بی خیال از طعنه ی باد ونگاه آسمان،سر در آغوش پنجره نهاده استخاطرات خاموشش رامروری چندباره می کندرد پای بغضش روی سطر ،سطر ستاره ها پیداستسرش پر از مشقهای خط خورده ی زندگیدلش گنجه ی بی پایان عشق ودستش پر از ستاره های مهربانیچقدر دوست دارد که باد،نامه ای از گمشدگان نزدیکش بیاورد!چقدر دوست دارد که تمام کبوتران سرمازده رابه خواب خوش کوچه های کودکی بازگرداندچقدر دوست دارد که اسم همه گلهای بهار گمشده را به یاد آوردوچقدر دوست دارد که به دامن گهواره وترانه ی دلنشین دریا برگردد! مهرداد اکبری, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها