به تو می گویم
تو ای سوخته بر صخره ی شب
باغ ها سوخته اند
باد در پنجره و ها می خواند
تو از آن پنجره ی دودآلود
که بر آن باران برگ فرو می ریزد
دست هایت را تا پنجره ی سوخته ام جاری کن
باد در پنجره ها می خواند
و گلِ ماه بر این دشت غریب
روی عریانی پائیز بلند
نعش لرزان درختان را می آراید
دست هایت را تا پنجره ی سوخته ام جاری کن
فصل گل می گذرد
فصل یخ می آید
مهرداد اکبری
دلنوشته های مهرداد اکبری...برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 204