نام مستعار

ساخت وبلاگ
* درباره ی "‌ نام مستعار
* به بهانه ی بازنشر شعری از " بهرام صادقی ".

«...پیشینه ی " نامواره " ، " نام پنهان " ، " نام ناشناس " یا همان اسم مستعار ( نام به عاریت گرفته شده ) قدمتی به بلندای تاریخ دارد . انسان اندیشه ورز از همان هنگام پیدایش خط و آغاز به ثبت ایده ها و افکار و آفرینش های ادبی ، لزوم پنهانکاری و داشتن نام و عنوانی دیگر بجز عنوان شناخته و رسمی خود در جامعه را حس کرده چرا که می توانست به هنگام خطر زیر آن نام پنهان شده و انتساب نوشته ای به خود را انکار کرده از مهلکه بِرَهد . شاید نام " ازوپ " ( ESop ) بَرده ی یونانی و گرد آورنده ی داستان هایی شگفت از زبان حیوانات " فابل " ( Fable ) را که در قرن ششم پیش از میلاد می زیسته و با بهره گیری از ادبیات شرق بویژه هند ، چین و ایران باستان حکایاتی  پدید آورده که با زبان کنایه و اشاره زورمندان نادان هجو می کرده و حرفِ دل خویش می زده در شمار نخستین نویسندگانی دانست که به دلیل پنهانکاری تعمدی ، آگاهی چندانی از شیوه ی زندگی و کار او در دست نیست . همین گونه است نام های بسیاری از نویسندگان و شاعران ناشناس در چین و هند و ژاپن و ایران باستان ...
با اینکه در ادبیات فارسی ، تخلص شعری ، تفاوت دارد با نام مستعار که مراد از آن نامی مخفی است ، اما در مواردی تخلص شعری نیز همان کاربرد نام مستعار داشته است .
در دوران مشروطه به دلایل شرایط مبارزه با استبداد قاجاری و رشد فرهنگ نوشتاری در مطبوعات آن دوره ، نگارش مقالات و یا چاپ اشعار با نام مستعار رونق گرفت و شاید به همین دلیل بسیاری از آثار بزرگان اهل قلم که با نام های دیگری منتشر شده بودند بعدها در دفتر و دیوان آنها نیامد . برای نمونه آثاری از عارف قزوینی ، اشرف الدین گیلانی ، ایرج میرزا ، علی اکبر دهخدا و بسیاری دیگر...
در دوران نهضت ملی و نخست وزیری دکتر مصدق هم بازار نوشته هایی با نام مستعار داغ بود و به دلایل روشن سیاسی بسیاری از اهل قلم ترجیح می دادند دستگاه های حکومتی صاحب قلم را نشناسند . در دوره ی پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ و دهه ی سی ، صادق هدایت چهره ی آشنای ادبیات معاصر بسیاری نوشته ها با اسامی مستعاری چون هادی صداقت ، محمدتقی گردون سپهر ، یاجوج و ماجوج ، حسنعلی کیوان پژوه ، بت شکن ، امامقلی تهی پا ، و علینقی پژوهش پور دارد . عماد عصار نویسنده ی ( با شرفها ) هم با امضای ( ع. راصع ) از این شمار بود . باز تاکید می کنم اسم مستعار جدای از تخلص شعری است و قصد از آن ناشناس ماندن نویسنده و امنیت جانی بوده است در حالیکه تخلص ادبی ، نوعی تشخص ادبی بود . برای نمونه :
محمد صادق چوبین ( صادق چوبک ) ، بهجت تبریزی ( شهریار ) ، علی اسفندیاری ( نیما یوشیج ) ، زنده یاد شاملو اوایل کار شاعری ( الف. صبح ) امضا می کرد ، بعدها صبحِ عربی شد ( بامداد ) که فارسی بود . یا ( م . امید ) زنده یاد اخوان ثالث و (سایه ) ی ابتهاج و ( کولی ) سیاوش کسرایی . البته کسرایی در دهه ی پنجاه و دوران همکاری اش با حزب توده ی برلین نشین ، شعرهای سیاسی اش را با نام مستعار ( شبان بزرگ امید ) منتشر می کرد که تنها چند تن از دوستان نزدیک این نکته می دانستند و چون رازی پیش دیگر کسان باز نمی گفتند . بیشتر این شعر ها پس از انقلاب در مجموعه ی ( به سرخی آتش به طعم دود ) منتشر شد . زنده یاد احسان طبری هم چه در دوران تبعید و چه پس از بازگشت به ایران با اسامی مستعاری چون ایرج مهران ، پرویز پور تجن ، پرویز و کاووس صداقت مطالبی نوشته است . زنده یاد صمد بهرنگی هم در دوران فعالیت ادبی اش در تبریز ، برای گریز از سانسور و عدم شناسایی ، آثار بسیاری را با اسامی مستعار منتشر کرد که در دوره ی خود قابل شناسایی نبودند و بعد ها روشن شد که نویسنده ی آن مقالات صمد بوده است . برای نمونه : صاد ، داص ، آدی باتمیش ، قارانقوش ، چنگیز مرآتی ، داریوش نواب مراغی ، افشین پرویزی ، بابک ، ص. آدام ، سولماز و چند نام دیگر . زنده یاد خسرو گلسرخی هم به دوران قلمزنی مطبوعاتی در دهه ی چهل و نشریاتی ازجمله آیندگان ، کیهان ، نگین ، فردوسی ، راهنمای کتاب و پرچم خاور میانه با این اسامی مستعار مطالبی دارد : دامون ، خسرو تهرانی ، خسرو کاتوزیان ، بابک رستگار ، زریر ، قباد ، خ.گ ، مازیار قبادی و افشین راد . در باره ی راد باید بگویم که این نام را به یاد و احترام شوهر خاله اش زنده یاد محمد علی افراشته نویسنده و شاعر ، صاحب چلنگر معروف برگزیده است  در واقع افراشته نام مستعار بود و نام واقعی افراشته ، راد بازقلعه بود . بازقلعه نام روستای زادگاه افراشته است . در دوران نشریات طنز و فکاهی همچون توفیق و کشکیات یا گل آقا در سالهای پس از انقلاب اکثر طنزنویسان نام های مستعار گونه گونی داشته اند که آوردن همه ی آنها مرا از مراد و منظور نوشتن این سطور دور می کند . فروغ فرخ زاد نیز در دوره ای با امضای ( پری زاد ) می نوشته است .
در دوره ای نیز پرویز قاضی سعید نوشته هایی در مطبوعات با نام ( پریزاد ) دارد . عباس پهلوان قصه نویس و سردبیر هفته نامه ی " فردوسی " هم اسامی مستعاری از جمله ع . پیکان ، دکتر محمود صادق ، الهام و پندار داشته اند . در همین مجله بود که " ایرج پزشکزاد " ، " دایی جان ناپلئون " را با امضای " الف . پ . آشنا " منتشر کرد . محمود اعتمادزاده ، نویسنده و مترجم نامی که با نام " به آذین " آثارش منتشر می کرد یک اسم مستعار دیگر دارد که کمتر کسی از آن آگاه است . به آذین یکی از بهترین نوشته های ضد جنگ و عاشقانه اش " از آن سوی دیوار " را در دهه ی پنجاه ، با نام مستعار " دکتر هرمز ملک داد " منتشر می کند .
رضا براهنی هم آثاری با امضای ابراهیم دانایی و برهان رضایی دارد . برهان رضایی در واقع از حروف نام اصلی براهنی فراهم آمده و قابل شناسایی نبوده ، چنانکه زنده یاد بهرام صادقی نیز در آغاز به کار نوشتن ، شعرهایی با نام ( صهبا مقداری ) در مجله ی صدف منتشر کرده که متاسفانه چون یکبار به غلط ( مقدادی ) چاپ شده بعدها همین نام به عنوان نام مستعار او آمده در حالیکه صهبا مقداری از حروف نام بهرام صادقی ساخته شده و تکرار دوبار حرف ( د ) در آن منطقی نیست . همه ی این نکات در باره ی اسامی مستعار بدین سبب نوشته آمد تا بهانه ای شود برای بدست دادن نمونه شعری چاپ شده از بهرام صادقی در مجله ی صدف که نوع نگاه او به شعر را پیش از گام زدن در جهان داستان نشان می دهد ، کاری که نویسنده ی همشهری او هوشنگ گلشیری کرد و پیش از آغاز به قصه نویسی شعرهایی بس ضعیف همچون سروده ی بهرام صادقی در کارنامه دارد .
سخن در باره ی اسامی مستعار دیگر نویسندگان و شاعران ، هنرمندان تئاتر ، سینما و اهل موسیقی بحثی دراز دامن است که شاید زمانی دیگر بشود بدان پرداخت...»

* کولی ها

« شهر ، امروز است پنهان کار 
از هزاران گوشه ، مرد و زن
 ره خاموش را با چشمهاشان
 خیره می یابند :
-کولیان امروز می آیند !
-کولیان امروز می آیند !

بسته هر کس خانه اش را در 
کرده هر کس کودکش را خواب 
رفته هر كس در کمین آن کسان 
از شهرهای بی نشان آواره شان کردند 
و هزاران دشت نامعلوم روزی بوده ماواشان 
گفته هر کس دخترش را : 
" هان و هان نفریبدت آن
 دلنشین آهنگ و آواشان 
کودکان را زود می دزدند
دختران را ، وای... "

وای زین شهر خزیده در خود ، این امروز !
کوچه ها خالی است
جوی ها خاموش وار
 از هر طرف ترسیده می نالند 
بر سر هر شاخه انبوه کلاغان
 سینه بر هر شاخه می سایند : 
-کولیان امروز می آیند ! 
-کولیان امروز می آیند !
¤

می رسند از راه 
کولیان اکنون 
با هزاران چشم آهوئی 
با هزاران موی جادوئی 
با لبان دخترانشان ، خون ! 
با دل مردانشان ، آتش ! 
با نگاه کودکانشان ، شاد‌ ! 
با تبسم های پیرانشان ؛ زبند کینه ها آزاد...

می نوازد هر که سازش را به زیر هر اتاقی ، گرم 
می سراید هر که شعرش را به یاد دشتهای دور 
می گشاید هر که دستش را 
به فال هر کسی عاشق ،
هر که را بسته است درهای اتاقش همچنان ، دلسرد 
یادگار دشتهای دور می خشکد به هر دیوار
هر که عاشق ، مانده از بیم پدر بر جای 
وز سر هر شاخه انبوه کلاغان رفته تا افلاک .

می روند از شهر ، اینک کوليان دلهایشان غمناک 
کَس صدای گرمشان نشنید
کَس سراغ حالشان نگرفت
کَس نپرسید از کدامین راه می آیند 
یا کجا خواهند رفت ،
 اکنون چنین محزون و سرگردان

شهر ، می جنبد ز جا ناگاه 
وز پس هر پنجره گردیده اینک باز 
می کند تا طرح گرد آلود کولی ها
 نگاه مردمان پرواز ...

پیرمردان ، شاد با خود گفتگو دارند :  
-اینک آسودیم ! 
دختران در قلبشان غمناک می گریند :
-طالعم را کاش می دیدند ! 
نوجوانان قلبشان آهسته می لرزد : 
-وای ازان رفتار آهوئی !  
-وای ازان چشمان جادوئی ! 
بر لبانشان نقش این امید ،
جاویدانه می بندد :
-کاش باز آیند ! 
-کاش باز آیند ! »

صهبا مقدادی ( مقداری )
بهرام صادقی

* برگرفته از مجله ی صدف / شماره ی ۹ / مرداد ۱۳۳۷ 
* یاد آوری : امضای صهبا مقدادی ، مندرج در مجله ی صدف غلط چاپی بوده و درست آن " مقداری " است ، چنانکه در نوشتار ذکرش رفت .

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 248 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:48