آواز پرستوها
از سیم های بریده برخاسته است
و در این هیروویر
این باد بلاتکلیف هم آمد ...
هی به من می گوید
بیا تا کجاهای دور همسفر شویم.
آخر ای باد نا به جا تو که هر لحظه به یک جا وزیده ای !
تو که دستت بی چراغ و
کوله بارت،خالی از ردپای پرستوهاست
مرا کجا می بری؟
برو ای باد بی وطن
من تا ترنم بازگشت پرستوها
در همین زادرود سرما خواهم ماند
و آنقدر فریاد می زنم
تا تمام این دامنه ی خواب آلود
بیدار شود.
برو از پیش چشم من ای باد ....
تنهایم بگذار!
مهزداد اکبری
دلنوشته های مهرداد اکبری...برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 204