روزی که دریا خشکیده شود؛
قصهی آوارگیِ دانه های شن ،به گوش بادها میرسد!
گفتند؟
گفتند : علم بهتر است یا ثروت
گفتم : معرفت
گفتند : عشق عمیق است یا نفرت
گفتم : حسادت
گفتند : گدایی بدتر است یا دزدی
گفتم : دورویی
گفتند : گذشته پیر تر است یا آینده
گفتم : تجربه
گفتند : کور باشی مصیبت تر است یا لال
گفتم : سادگی
گفتند : دریا پاک تر است یا دین و روحانیت
گفتم : انسانیت
گفتند : پاییز دل گیر است یا تنی در کفن
گفتم : شام یتیم
گفتند : خواب دروغ تر است یا رویا
گفتم : بغض ِ مسؤولین
گفتند : خورشید سوزان تر است یا تب صحرا
گفتم : عرقِ کارگری
گفتند : قاتل ها بی رحم تر اند یا موریانه ها
گفتم : دستِ خاطره ها
گفتند : دیوانگی شیرین تر است یا مستی
گفتم : معشوق و یک شانه
گفتند : خودکشی بد تر است یا گرسنگی
گفتم : منتِ بندگی
گفتند : برده ها خسته تر اند یا دورهِ گرد
گفتم : چشمانِ حسود
گفتند : کابوس پوچ تر است یا سراب
گفتم : لذتِ یک شبِ
گفتند : پلکها نازک تر اند یا بِکارت
گفتم : صداقت
گفتند : پرواز لذت بخش تر است یا خلسه
گفتم : شعر های شیرکو بیکس
گفتند : ماه کامل تر است یا زمین
گفتم : ندیده ام جز خورشید انسانیت!
برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 77