میدان بزرگ _ سر به هوا با همان تندیس قدیمی
قامتش اما زیر آوار خاطره ها خم نمیشود...
با دست های رنگ و رفته
چشم ازباران برنمی دارد
انگار سگ های ولگرد بویش را
از هزاره ی هفتم خوب حس می کنند...
سرمنزل تمام راه ها و کویر ها...
خوابگاه ترس خورده ی هر که به سمت
شمال و جنوب خیز بر می دارد...
انگار دلتنگ یک نفس با تو
در زیر بارانم ...
انگار هیچ وقت دستم
به لرزش صدای تو نمی رسد ...
... این جا میدان ازادی ست ...
مهرداد اکبری
دلنوشته های مهرداد اکبری...برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 194