60/2(غم غربت)

ساخت وبلاگ
 

جراغ کهنه ی شب خاموش و
ستاره های این آسمان بی مهتاب رفته اند
. .................................
.در ا یستگاه خلوت راه آهن ایستاده ام
ا ینحا تمام چمدان ها
بوی رفتن می دهند .
و مسافرها همه غریبه اند ...
بخار نفس ها ی رمستانی
خش خش جاروی رفتگران
رفت و آمد چند مسافر بی برگشت ...
سوت قطار
و چمدان هایی که لبریز از بوی غربتند
چقدر دوست دارم که رخسار خورشید را حالا ببینم ....

مهرداد اکبری

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 214 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 5:24