56(خواب دیدن)

ساخت وبلاگ
 

دم دمای ظهر بود
خوابی عجیب،از نیزار روشن آفتاب
در بستر خیس چشمانم نطفه بسته بود.
خواب دیدم
که آسمان،لبریز از عیش باران است.
از آشیانه های پر بوسه،
شمیم گرم کبوتر می وزید
هوا سرشار از عشق و
فهم روشن آدمی بود
مشق ها بوی چراغ می دادند
باد ، بافه های ذهن دریا را
نمی ربود
و زورق آرزوها،
به ساحل پر اکلیل خیال رسیده بود.
کاش هرگز به بیداری نمی رسیدم!

مهرداد اکبری

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 5:24