فبرنوشته

ساخت وبلاگ

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیرباران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
...... مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
آدمی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت......
برچسب‌ها: یادداشت شعر, قبرنوشته دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 15:52