دلتنگت شده ام

ساخت وبلاگ

ديگر به خلوت لحظه ‌هايم قدم نمي‌گذاري

ديگر آمدنت در خيالم آنقدر گنگ است که نمي‌بينمت

من مبهوت مانده ام

که چگونه اين همه زمان را صبورانه گذرانده اي

من نگاه ملتمسم را

در اين واژه ها پر کرده ام که شايد

ديگر زبانم از گفتن جملات هراسيده است

و دستهايم بيش از هر زمان ديگر نام تو را قلم مي زنند

و در اين سايه سار خيال

با زيباترين رنگها چشمهايت را به تصوير مي کشم

نگاهت را جادويي مي کنم

که شايد با ديدن تصوير چشمهايت جادو شود

تا به حال نوشته بودم؟

به گمانم نه

پس اينبار برايت مي نويسم که

نوشته هايت سر خوشي را به قلبم هديه مي کنند

مي‌خواهمت هنوز

گاه چنان آشفته و گنگ مي شوم

که ترديد در باورهايم ريشه مي دواند

اما باز هم در آخرين لحظه تکرار مي کنم

که حتي اگر چشمانت بيگانه بنگرند

می خواهمت هنوز

هيچ باراني قادر نخواهد بود

تو را از کوچه انديشه‌هايم بشويد

و اينها براي يک عمر سرخوش بودن و شيدايي کردن ، کافي است

به گمانم در وراي اين کلمات مي خواستم بگويم که

دلتنگت شده ام به همين سادگي....


برچسب‌ها: یادداشت, دلتنگت شده ام دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 5:14