برای تو که روزی نزدیک تر می آیی!

ساخت وبلاگ

نزدیک شو به من
از تن به من نزدیک تر
و از من به من نزدیک تر
و مرا با خود ببر
به سرزمین هایِ دور
... به گذشته هایی که قد نکشیدند
و هرگز به آینده نرسیدند!
.
به کودکانه خندیدن ها
از رویِ پرچین پریدن ها
و به سمتِ آغوش ِ بی انتهایِ تو دویدن!
به آن جا که شعور ، نشان از بی شعوری باشد
و دیوانگی مفهوم ِ واقعی ِ فهمیدن!
.
به آن جا که عشق
به آغوشی بی دردسر ختم شود
نه به صفحه ی حوادثِ روزنامه های زرد!
آن جا که عشق تابو نیست
تو تابو نیستی
و دست زدن به تو کفاره ندارد!
.
نزدیک شو به من
از من به من نزدیک تر
و آن قدر مرا از من بگیر تا از تو پُر شوم!
هر اتفاقی هم که بیفتد
برای من آغوش ِ تو آخر ِ داستان است
و ادامه داستان بماند برای مردمانی که
هیچ وقت گلی را نبوئیده اند
و هیچ گاه برگ گلی را لمس نکرده اند!
من به تفسیر ِ عشق،
تنها از زبانِ پرندگان معتقدم!

+ نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  | 

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 29 آبان 1401 ساعت: 11:35