سمفونی عشق

ساخت وبلاگ

سمفونی عشق
با چهره ی اسارت، در پنجه ی قدرت
انباشته از خشم و فریاد سوزنده در گلو
زخمی ز هراسِ جلادان گستاخ
در جدالِ خوف انگیز نورو تاریکی
در چار دیوارِ سلول غبار گرفته
همنشین میله و، جنونِ نوشته هایِ دیوار
که نجوا می کند در سکوت، فریادِ فتح را
که تک تکِ واژه های نقش بسته
بر چار دیوارِ این محبس
سخن از کابوسِ سهمناکِ داغ می گوید
و درفشِ جلاد
وسعتِ آسمان، از دریچه ی کوتاهِ نگاه من
کوچک است و محدود
اما دروازه های اندیشه
گسترده و باز است برای پرواز
زهی خیالِ باطل، ای بداندیش مایوس
که با وحشت و تهدید
فریادهای عاصی مرا خاموش کنی
در ابتذال حضورتو
در تاراجِ پیکرِ پر جراحت من
سمفونی عشق برپا می کنم
با سر انگشتانِ مجروح خود
تا آوای تعلیمِ رهایی را
به گوش جوانه های بی پروا، برسانم
تا زوزه های هراسان تو
در غوغای صدایِ استقامت من، گم شود
عمرت رو به تباهی است، ای سیاه اندیشه
که ما برپاییم
هرچند بر زمین، میخکوب شده باشیم.

+ نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  | 

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 20:18