لیست صد رمان منتشر شده قبل از دهه80 که من را از راه به در کردند

ساخت وبلاگ

لیست صد « رُمان » که من را از راه به در کردند!
زیباترین و به‌یاد‌ماندنی‌ترین خاطرات من، از رمان‌هایی است که خوانده‌ام. خواندن رمان، تجربه‌ای است که با هیچ لذتی معاوضه‌اش نکرده‌ام. معتقدم که جز با خواندن رمان نمی‌شود دیگریِ انسان، و خویشتن انسانی را شناخت. کسی که رمان نمی‌ خواند، هر که و در هر پایه‌، بخش اعظم « تجربه‌ی زیستن » را از کف می‌دهد.
۱) برای گزینش لیستی از "صد رمان" که بیش‌ترین تاثیر را بر من داشته‌اند، به چند مشکل برخوردم. یکی آن‌که دریافتم که بیشتر این رمان‌ها لزوماً معروف‌ و عظیم نیستند. بارها در دوره‌های متفاوت سنی‌ام، سراغ رمان‌هایی که پیشترها مست‌شان بوده‌ام، رفته‌ام و متاسفانه آن لذت ناب پیشین را دوباره نچشیده‌ام. هر رمانی، همچون هر تجربه‌ی عینی، زمان و دوران درخور ِ خود را دارد. مهم است که در چه دورانی از عمر، چه رمانی نصیبت می‌‌شود. بنابراین رمانی مثل « نوازنده‌ی نابینا » نوشته‌ی ولادیمیر کارالنکو (که به قول رضا براهنی: «در عالم ادبیات، نه سر پیاز است و نه ته پیاز») وقتی که در ده‌ساله‌گی به دستم می‌افتد، زندگی‌ام را این رو به آن رو می‌کند؛ در حالی که چند سال بعد همین رمان را ملال‌آور و ضعیف می‌یابم. پس این لیست، لیست صد رمان برتر نیست؛ لیست شخصی یک خواننده‌ی ادبیات داستانی است.
۲) لیست رمان‌هایی که تکانم داده‌اند، به هیچ‌وجه به همین صد تا ختم نمی‌‌شود. می‌توانم صدها رمان دیگر نام ببرم که یادآوری‌شان برایم لذت‌بخش و خواستنی است. مثلاً همه‌ی رمان‌های داستایفسکی یا توماس هاردی یا چارلز دیکنز و شولوخوف و... را دوست دارم، اما در یک لیست گزیده تنها از یک یا دو یا حداکثر سه رمان یک نویسنده می‌توان نام برد (به‌ویژه اگر این دو سه تا، شاهکار اصلی نویسنده هم نباشند!)
۳) در این لیست، تنها به رمان‌های غیر ایرانی پرداخته‌ام؛ و این به معنای لذت‌نبردن و تاثیرنگرفتن‌ام از رمان‌های ایرانی نیست. هرچند، اعتراف می‌کنم که هیچ‌گاه از هیچ رمان ایرانی به اندازه‌ی (مثلاً) جنگ و صلح یا برادران کارامازوف و یا (حتّا) آوای کوهستان (نوشته‌ی یاسوناری کاواباتا) لذت نبرده‌ام، اما بی‌گمان رمان‌هایی مثل بوف کور، سنگ صبور، همسایه‌ها، شازده احتجاب، عزاداران بیل، سووشون، مدیر مدرسه، چشم‌هایش، جای خالی سلوچ، سمفونی مردگان و... را دوست داشته‌ام و آموخته‌ام.
۴) برای دوری از طولانی‌شدن یادداشت، سعی کرده‌ام تنها در چند جمله حس ِ آن روزی‌ام را نسبت به رمان‌ها بنویسم و از هرگونه نقد و یا معرفی بپرهیزم.
۵) این لیست تنها شامل صد رمان برگزیده‌ای است که در حساس‌ترین دوران زندگی‌ام (یعنی جوانی، در دهه‌های پنجاه و شصت و... ) بر من نازل شده‌اند، به همه‌ی زندگی‌ام معنا داده‌اند و هستی ام را ساخته و پرداخته‌اند. پس، از آثاری که بعد از دهه‌ی هفتاد منتشر شده‌اند، در این لیست خبری نیست.
*
رمان‌های خواب و خاطره‌ی من: « به ترتیبِ سال »
۱) سه گانه‌ی جان کریستوفر: کوه‌های سفید/ شهر طلا و سرب/ برکه‌ی آتش
" زیباترین رمانی که می‌توان به یک نوجوان داد و دیوانه‌اش کرد. لحظه‌لحظه‌ی این رمان را به خاطر دارم و هنوز هم دوست دارم به جای ژان پل، قهرمان سوم رمان باشم."
۲) کودک، سرباز و دریا/ نوشته‌ی ژرژ فون ویلیه/ ترجمه‌ی د. قهرمان
"آن سرباز آلمانی را یادت هست برادر؟ می‌دانی بدون این‌که تو بدانی، چقدر برایش گریه کردم؟ اصلا فرانسوی‌ها چرا اینقدر آلمان اشغالگر و متجاوز را دوست دارند؟"
۳) پولیانا روشنایی کوهستان/ نوشته‌ی آنا ماریا ماتوته/ ترجمه‌ی محمد قاضی
" چه لطافت و بکارتی در زندگی مادربزرگ. و چه شاهکار خلقتی بود پولیانا. بعدها رمان "مسافر کشتی اولیس" را هم از این نویسنده خواندم که آن هم قشنگ، اما فاقد آن بکارت و لطف بود."
۴) دن آرام/ نوشته‌ی میخاییل شولوخوف/ ترحمه‌ی به آذین/ چهار جلد
" نتوانستم رهایش کنم. از مدرسه غیبت کردم و دو شبانه‌روز خواندمش. دو هزار صفحه در دو روز. در دستشویی هم می‌خواندمش. این افتخار تنها نصیب این رمان و "جنگ و صلح" تولستوی شد. عصر روز دوم، در حالی که چشم‌هایم سیاهی می‌رفت و احساس تهوع داشتم، از خانه به بیرون استفراغ شدم. گریگوری، آکسینیا، پیوتر، بونچوک، میشکا، استپان، استانیتزاها و استپ‌های قزاق‌ها. بعد سال‌ها، نتوانستم ترجمه‌ی شاملو از این رمان را بخوانم. شاملو بزرگ است و ترجمه‌اش عالی؛ اما دن آرام را نفهمید. باید عاشق روسیه و شوروی باشی تا بتوانی دن آرام را ترجمه کنی. از شولوخوف دو رمان "زمین نوآباد" و "سرنوشت یک انسان" را هم همان‌وقت‌ها خواندم. اولی تایید کولاک‌زدایی استالینی در سال‌های دهه‌ی سی میلادی است و دومی هم رمان ضعیفی از جنگ جهانی دوم"
۵) سیبریایی/ نوشته‌ی گئورگی مارکف/ ترجمه‌ی ؟ / دو جلد
" یک رمان روسی ناب از زندگی انقلابیون روس تا پیش از انقلاب اکتبر. خیلی وقت است دنبالش می‌گردم تا دوباره بخوانمش. انگار همه‌ی تسخه‌هایش را سوزانده‌اند؛ همان‌طور که پدرم بعد از فرار و تبعید برادرم سوزاندش.
۶) خرمگس/ نوشته‌ی اتل لیلیان وینیچ/ ترجمه‌ی خسرو همایون‌پور
" عالی و فراموش‌ناشدنی. فضای انقلابی و البته به شدت مذهبی و ضد مذهبی کتاب، عشق غریب آرتور و جما، و آن کاردینال ِ زناکار ِ خائن که پدر آرتور از آب درمی‌آید و در نهایت، همچون خدای مسیح، پسرش را به قربانگاه بخشودگی گناه و حیات عوام می‌برد و احتمالا هم‌چون او، به خاک سیاه پشیمانی و مرگ می‌نشیند."
۷) سه گانه‌ی ماکسیم گورکی: دوران کودکی/ در جستجوی نان/ دانشکده‌های من
" زندگی‌نامه‌ی خودنوشت ماکسیم گورکی. زیبا و جاندار. شاید بهترین اثر گورکی باشد. از گورکی رمان‌های "سه رفیق"، "آرتامانوف‌ها"، "ماتوی کوژمیاکین"، "مادر" را هم همان‌وقت‌ها خواندم. دومی و آخری را آن‌وقت‌ها دوست داشتم."
۸) سپر بلا/ نوشته‌ی دافنه دوموریه/ ترجمه‌ی ؟
" از دافنه دوموریه شاهکارش "ربه‌کا" و "ایزولدا" و "تل گرسنه" را هم خوانده‌ام، اما سپر بلا چیز دیگری است."
۹) شکست/ نوشته‌ی امیل زولا/ ترجمه‌ی فرهاد غبرایی
" فکر می‌کنم زیباترین رمان زولا باشد. رمان‌های "ژرمینال"، "آسوموار"، سهم سگان شکاری"، "زمین"، "دکتر پاسکال"، "نانا" هم از آثار برجسته‌ی او، اما "شکست"، بوی بهترین خاطراتم را می‌دهد."
۱۰) هکلبری فین/ نوشته‌ی مارک تواین/ ترجمه‌ی هوشنگ پیرنظر
" شاهکار جاودان ادبیات جهان. چندین بار و با چند ترجمه خوانده‌امش. یکی از تک رمان‌هایی که همیشه و در همه‌ی دوره‌های زندگی‌ام از آن لذت برده‌ام. هک، جیم، پادشاه، دوک، دخترهای کشیش، آن خانواده‌ی اشرافی قتل عام‌شده و... فراموش‌ناشدنی‌اند."
۱۱) کلبه‌ی عمو توم/ نوشته‌ی هریت بیچر استو/ ترجمه‌ی منیر جزنی
" هرچند کمی شلخته و قدیمی، اما به شدت تاثیرگذار، دقیق و جزئی‌نگر. عظمت و شکیبایی روح مسیحی را به روی خواننده آوار می‌کند."
۱۲) گارد جوان/ نوشته‌ی الکساندر فادایف/ ترجمه‌ی ؟ سهراب ؟ / دو جلد
" از بهترین رمان‌های جوانانه‌ی جنگ جهانی دوم در شوروی. کمی شعاری و تبلیغی است، اما در خلق شور و شوق مبارزه و زیبایی ِ مقاومت، موفق و تاثیرگذار است. از فادایف "شکست" و "آخرین نفر" را هم خوانده‌ام؛ اما گارد جوان هنوز هم برایم جوان و تازه است."
۱۳) مردم سرباز به دنیا نمی‌آیند/ نوشته‌ی کنستانتین سیمونوف/ ترجمه‌ی آلک قازاریان
" رمانی از جبهه‌های جنگ جهانی دوم در شوروی. روس‌ها در جنگی‌نویسی بی‌همتا هستند. این رمان کمی هم جنبه‌ی انتقادی نسبت به استالین دارد."
۱۴) رودین/ نوشته‌ی ایوان تورگنیف/ ترجمه‌ی ؟
" فکر می‌کنم زیباترین رمان تورگنیف است. "پدران و فرزندان‌"‌اش را هم خیلی دوست دارم. "در آستانه‌ی ماجرا" و "خاک بکر" و "آشیانه‌ی اشراف" را کم‌تر. "رودین" زمانی کتاب مقدس من بود. آخرین گفتگوی رودین و ناتالیا را بارها خوانده‌ام."
۱۵) دختر سروان/ نوشته‌ی الکساندر پوشکین/ ترجمه‌ی ؟
" هنوز هم نمی‌توانم باور کنم که این رمان زنده و امروزی، دو قرن پیش نوشته‌شده‌است. معرکه است."
۱۶) تاریک‌ترین زندان/ نوشته‌ی ایوان اولبراخت/ ترجمه‌ی محمد قاضی
" سیاه و دلتنگی‌آور. در خلق فضای شک و خیانت کم‌نظیر است."
۱۷) در تنگ/ نوشته‌ی آندره ژید/ ترجمه‌ی عبدالله توکل
" عاشقانه و مسیحایی. خیلی غم‌انگیز. آلیسیا فراموش‌ناشدنی است. رمان‌های دیگر ژید: "سکه‌سازان"، "سمفونی پاستورال"، "دخمه‌های واتیکان" کمتر از این یکی بر من نوجوان تاثیر گذاشته‌‌بودند."
۱۸) دن کیشوت/ نوشته‌ی میگوئل دو سروانتس/ ترجمه‌ی محمد قاضی / دو جلد
" یکی از لذت‌بخش‌ترین رمان‌های دنیا. تقریبا پانصد سال پیش نوشته شده اما از هر رمان امروزی نوتر است. ترحمه‌ی قاضی و تطبیق امثال و حکم‌اش بی‌نظیر است."
۱۹) ژان کریستف/ نوشته‌ی رومن رولان/ ترجمه‌ی به آذین / چهار جلد
" بمیریم کریستف! تا از نو زنده شویم! شاهکار رولان. یکی از لطیف‌ترین رمان‌های دنیا. گاهی خسته‌کننده می‌شود اما برای خواننده‌ی عاشق فرانسه، مکتب ِ عشق است."
۲۰) جان شیفته/ نوشته‌ی رومن رولان/ ترجمه‌ی به آذین / چهار جلد
" اگر چه به زیبایی ژان کریستف نیست، اما در آفرینش نیمه‌ی زنانه‌ی بشریت، عالی است. در واقع آنت ریویر همان ژان کریستف است، هر دو رویه‌های سکه‌ی ناب رومن رولان."
۲۱) جنگ و صلح/ نوشته‌ی لو تالستوی/ ترجمه‌ی کاظم انصاری / دو جلد
" بزرگترین رمان جهان. اقیانوس ِ آفرینش ادبی. پی‌یر و آندره و ناتاشا و وسونیا و نیکلای و ماریا، تا ابد، زنده و زیبا و مقدس خواهندماند. در مرگ آندره بالکونسکی گریه کردم. ترجمه‌ی سروش حبیبی هم عالی است، اما کاظم انصاری، دیگر است!"
۲۲) سرزمین کف/ ایوان یفریموف/ ترجمه‌ی عزیز یوسفی
یک رمان ساده و زیبا و عاشقانه از دوران پیشاتاریخ.
۲۳) قزاقان/ نوشته‌ی لو تالستوی/ ترجمه‌ی مهدی مجاب؟
" عجب روستایی و بکر است. روسیه است!"
۲۴) بلندی‌های بادگیر/ نوشته‌ی امیلی برونته/ ترجمه‌ی...
"نمی‌دانم کدام ترجمه را خوانده‌ام. رمانی است یکه و تکرارناشدنی. خلنگ‌زارهای وودرینگ هایتز و عشق نفرینی کاترین و هیت‌کلیف. سیاه است. و انگلیسی است!"
۲۵) میراث شوم/ نوشته‌ی سالتیکوف شچدرین/ ترجمه‌ی عبدالحسین شریفیان
" آه یهودا گالاولیف! دیدی به کجا رسیدی؟ این رمان ِ کمتر خوانده‌شده را نباید از دست داد."
۲۶) نفوس مرده/ نوشته‌ی نیکلای گوگول/ ترجمه‌ی کاظم انصاری
" یک شاهکار ِ کشنده! تاثیری ابدی بر من گذاشت!"
۲۷) اوژنی گرانده/ نوشته‌ی اونوره دو بالزاک/ ترجمه‌ی عبدالله توکل
" بالزاک غول ِ ترسناکی است و شوخی سرش نمی‌‌شود. بیش‌تر رمان‌هایش به تلخی پایان می‌پذیرند. اوژنی معصوم من!"
۲۸) بابا گوریو / نوشته‌ی اونوره دوبالزاک/ ترجمه‌ی ادوارد ژوزف
" به نظر من، شاهکار بالزاک است. ووترن، یکی از مهم‌ترین قهرمان‌های ادبیات فرانسه است. چه رمان تلخ و عجیبی! تقریبا همه‌ی رمان‌های ترجمه‌شده‌ی بالزاک را خوانده‌ام. "دختر عمو بت"،‌ "گوبسک رباخوار"، "چرم ساغری"، "رنبق دره" و "پیردختر" را هم دوست دارم. با آوردن نام این رمان‌ها، حس کردم نسیم خنکی از کی‌بورد به صورتم وزید."
۲۹) خاموشی دریا/ نوشته‌ی ورکور/ ترجمه‌ی حسن شهید نورائی
" این‌جا نرم و آهسته قدم بردارید. کتاب را تند ورق نزنید. این یکی هم نمادی است از عشق فرانسوی به روح متجاوز آلمانی. چنان لطیف. چنان عمیق. چقدر حرف می‌زنی آلمانی! بگذار برادرزاده‌‌ام بافتنی‌اش را ببافد. مگر نمی‌دانی خاموشی دریا، نشان عشق و نفرت است؟"
۳۰) ابلوموف/ نوشته‌ی ایوان گنچاروف/ ترجمه‌ی سروش حبیبی
" تا جایی که یادم است، آقای ابلوموف در صفحه‌ی صد رمان می‌تواند هیکل لش‌اش را از تختخواب بیرون بکشد. مگر می‌شد این تنبلی و کاهلی اشرافی به آن انقلاب خونین ختم نشود؟ اشراف روس، چه‌قدر دوست‌‌داشتنی، صمیمی، تنبل، بی‌عرضه و "زیادی" بودند؟ "ابلوموف" یکی از کلیدی‌ترین رمان‌های دنیاست."
۳۱) خداوند مگس‌ها/ نوشته‌ی ویلیام گولدینگ/ ترجمه‌ی جواد پیمان
" گولدینگ به شدت انگلیسی است و رمان دیگرش هم (برج) به همین کوبندگی. یادم است که از نیمه‌های رمان به بعد، و حتا تا آخرین صفحه، یکه یکه یکه می‌خوردم. رمان وحشتناک و نومیدکننده‌ای است."
۳۲) برادران کارامازوف/ نوشته‌ی فئودور داستایفسکی/ ترجمه‌ی مشفق همدانی/ دو جلد
" دمیتری، ایوان، آلیوشا، اسمردیاکوف. داستانی به قلم یک هیولا. چنان به در و دیوار می‌کوبدتان که در اواخر رمان، دیگر تکه‌ بزرگه‌تان چیزی شبیه گوش‌تان خواهدبود. دو فصل از رمان جاودانه‌ی تاریخ هستند: فصل مفتش بزرگ. و البته فصل مرگ و گندیده‌گی پدر زوسیما. رمان دیگری از هیبت مسیحایی اروپا."
۳۳) جنایت و مکافات/ نوشته‌ی فئودور داستایفسکی/ ترجمه‌ی مهری آهی ؟
" چه نیازی به گفتن از این رمان است؟ راسکولنیکوف کم‌تر از انشتین و هملت مشهور نیست!"
۳۴) ابله/ نوشته‌ی فتودور داستایفسکی/ ترحمه‌ی مشفق همدانی/ دو جلد
" به نظر من،‌ ابله زیباترین و مسیحی‌ترین رمان داستایفسکی است. حتا می‌گویند که پرنس میشکین (همان ابله) خود مسیح است. پرنش میشکین تا دم مرگ با من است. و آناستازیا؟ آه "بهتر آن است کمی گریه کنم..."
۳۵) آرزوهای بزرگ/ نوشته‌ی چارلز دیکنز/ ترجمه‌ی ابراهیم یونسی
"شیرین‌ترین رمان دیکنز. پیپ و میس هاویشام و استلا. نام آن حامی بزرگ یادم نیست، و آن رقیب خبیثش. عجب کشاکشی... و جو گارجری!! جوی بی‌چاره و ذلیل."
۳۶) دیوید کاپرفیلد/ نوشته‌ی چارلز دیکنز/ ترجمه‌ی ؟ (امیرکبیر)
" شاید قوی‌ترین رمان دیکنز باشد. استیرفورث را مگر می‌توان فراموش کرد؟ و عمه پگاتی مهربان. آقای میکاوبر عزیز! هنوز هم که بدهکاری عزیزم!"
۳۷) پیرمرد و دریا/ نوشته‌ی ارنست همینگ‌وی/ ترجمه‌ی نازی عظیما
" نفس‌گیر و بی‌همتا. باید سالی یک بار خوانده شود."
۳۸) وداع با اسلحه/ نوشته‌ی ارنست همینگ‌وی/ ترجمه‌ی نجف دریابندری
" شبیه رمان‌های دیگر همینگ‌وی نیست. من احساس می‌کردم دارم یک رمان روسی می‌خوانم. کاترین عزیز و خواستنی!"
۳۹) زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؟/ نوشته‌ی ارنست همینگ‌وی/ ترجمه‌ی علی اصغر خبره‌زاده
" دوم راهنمایی می‌خواندم و مسئول کتابخانه‌ی مدرسه‌مان بودم. معلم دینی‌مان (که در واقع رئیس کتابخانه بود) قبل از آن‌که داوطلبانه به جبهه برود از زیر یکی از قفسه‌ها کارتنی بیرون کشید و گفت این‌ها کتاب‌هایی هستند که من وجین کرده‌ام و به محض این‌که از جبهه برگردم می‌دهم بسوزانند. تو مواظب باش تا آن زمان کسی دستشان نزند. چه کتاب‌هایی! همین رمان همینگ‌وی هم توشان بود. دو جلد کتاب حسن شهباز به نام "رمان‌های بزرگ جهان". دو قرن سکوت. بربادرفته. و چند تای دیگر. معلم عزیزمان شهید شد و دیگر برنگشت. خیلی دوستش داشتم. سال تحصیلی که تمام شد، همین رمان همینگ‌وی و جلد دوم کتاب حسن شهباز را کش رفتم. آشنایی با رابرت جردن و ماریای کولی و پیلار پارتیزان اسپانیایی این‌طور حاصل شد. زنده باد جمهوری اسپانیا. ویوا ریپوبلیکا!"
۴۰) برادر زندگی زیباست/ نوشته‌ی ناظم حکمت/ ترجمه‌ی ایرج نوبخت
" ناظم حکمت شاعر کمونیست تُرک. این رمان یک شاهکار کوچک است و بهترین بوهای عالم را می دهد. بخوانید و خودتان خط‌های آغاز بیماری هاری‌تان را بکشید: روی دیوارهای زندان‌های استانبول و بورسا، روی داچای آنوشکا دختر هوسناک روسی، بر سر جنازه‌ی لنین، و روی قبر پاک سی یا او!"
۴۱) اطاق شماره شش/ نوشته‌ی آنتون چخوف/ ترجمه‌ی کاظم انصاری
" اتاق شماره شش یک دیوانه‌خانه است و چخوف، دوست‌داشتنی‌ترین نویسنده‌ی جهان. با چخوف راستگو باشید. چخوف هرگز دروغ و ناراستی را نمی‌بخشد."
۴۲) مرحوم ماتیا پاسکال/ نوشته‌ی لوئیجی پیرآندللو/ ترجمه‌ی بهمن محصص؟؟
" یک رمان رندانه‌ی فراموش‌ناشدنی. تلخ و طنز آمیز و باورنکردنی. رمان دیگر پیرآندللو (یکی، هیچ‌کس، صدهزار) هم، زیبا و غیر معمولی است. "
۴۳) ضد خاطرات/ نوشته‌ی آندره مالرو/ ترجمه‌ی ابوالحسن نجفی و رضا سیدحسینی
" با این کتاب، من دیوانه‌ی نوشتن شدم. بی‌نظیر است در نوع خود. پر از داستان و حکمت و دانایی است. سرشار از تجربه و خطر. و شهود. و تاریخ. بعدها جلد دومش را هم دکتر سیروس ذکاء ترجمه کرد؛ با نام "آئینه‌ی اوهام".
۴۴) سرنوشت بشر/ نوشته‌ی آندره مالرو/ ترجمه‌ی سیروس ذکاء
"همه‌ی رمان‌های مالرو خواندنی هستند. اما این یکی چیز دیگری است. کیو، مخلوقی دقیق و یکه. از مالرو "فاتحان" و "امید" هم تکان‌دهنده هستند. آندره مالرو عصاره‌ی تاریخ و فرهنگ اروپا در قرن بیستم است."
۴۵) سرخ و سیاه/ نوشته‌ی استاندال/ ترجمه‌ی عبدالله توکل/ دو جلد
" مادام دو رنال و ژولین یک لاقبای معلم سرخانه. آن فضای غریب و اصیل بورژوازی فرانسه در قرن نوزده. آن تک‌بیت‌های آغاز هر فصل. ترجمه‌ی زیبای عبدالله توکل. استاندال معرکه است. این مردک تلخ!"
۴۶) صومعه‌ی پارم/ نوشته‌ی استاندال/ ترجمه‌ی اردشیر نیکپور
" اما این یکی رمان استاندال کاملا عکس آن یکی است. شیرین، پرحادثه و پرتحرک. فابریس و آن دوشس فتان. چه توصیفات شادابی از نبرد واترلو."
۴۷) بیگانه/ نوشته‌ی آلبر کامو/ ترجمه‌ی جلال آل احمد و علی اصغر خبره‌زاده
" یکی از بزرگترین رمان‌های قرن بیست. تاثیرش بر من ویرانگر بود. برای کسی که می‌نویسد، گریز از تاثیر مورسو ممکن نیست. کامو شاهکار دیگری هم دارد که من سخت دوستش دارم: "طاعون". و البته نمایشنامه‌های سیاهش: بخصوص "سوء تفاهم".
۴۸) مادام بوواری/ نوشته‌ی گوستاو فلوبر/ ترجمه‌ی رضا عقیلی و محمد قاضی
" عظیم، دقیق، تلخ و دست‌نایافتنی. رمانی تاریخ‌ساز در ادبیات جهان و حتا تاریخ فرانسه. داستان شوریده‌گی و نومیدی و سرافکنده‌گی دخترک دهاتی نادانی که در ورود ناگهانی به دنیای بورژوازی دلال، خودش را می‌بازد، به فساد کشیده‌می‌‌شود و خودکشی می‌کند. از فلوبر "سالامبو" را هم خوانده‌بودم که به کلی چیز دیگری است. انگار کسی دیگر آن را نوشته."
۴۹) خاک خوب/ نوشته‌ی پرل باک/ ترجمه‌ی غفور آلبا
" یک رمان عالی از چین اوایل قرن بیست. نوشته‌ی زنی امریکایی اما ساکن چین. زندگی، عروج و سقوط ونگ لانگ. هنوز هم اولین جمله و آخرین جمله‌ی رمان را به خاطر دارم! از خانم باک، رمان "نسل اژدها" و "مادر" هم عالی است."
۵۰) در نبردی مشکوک/ نوشته‌ی جان اشتاین‌بک/ ترجمه‌ی محمد قاضی
" از رمان‌های دور‌ه‌ی نخست زندگی اشتاین‌بک. لبریز از ترحم و مبارزه و فهم طبقاتی. با انتهایی تلخ. البته همه‌ی کتایهای اشتاین‌بک تلخ‌اند."
۵۱) خوشه‌های خشم/ نوشته‌ی جان اشتاینبک/ ترجمه‌ی شاهرخ مسکوب و احمدی؟
شاهکار جاودانه‌ی اشتاین‌بک. عظیم و پر از تجربه و تاریخ و طبقاتی‌ات. فراخی و فقر امریکا و انسان‌های امریکایی در دوران بحران. برنده‌ی نوبل."
۵۲) معجزه در باد و باران/ نوشته‌ی سیمون شوارتزبار/ ترجمه‌ی فرهاد غبرایی
" رمانی که ظاهرا فقط من کشفش کرده ام! هیچ جا ندیده‌ام کسی چیزی درباره‌اش بگوید. زندگی‌نامه‌ی خودنوشت زنی سیاه‌پوست. اما چنان زیبا و شورانگیز و دردمندانه. با ترجمه‌ای زیباتر. یک‌نفس جلو می‌رود و می‌بردت. سعی کن یک‌نفس بخوانی و مست‌اش شوی."
۵۳) صد سال تنهایی/ نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز/ ترجمه‌ی بهمن فرزانه
" این رمان دیگر یک اسطوره شده. ممکن نیست بخوانی‌اش و تغییر نکنی."
۵۴) پائیز پدرسالار/ نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز/ ترجمه‌ی محمد فیروزبخت
"نفس‌گیر و کوبنده. باورنکردنی است قدرت مارکز در این رمان. من همیشه با ترس بازخوانی‌اش می‌کنم."
۵۵) مرگ کسب و کار من است/ نوشته‌ی روبر مرل/ ترجمه‌ی احمد شاملو
" شاید اگر شاملو مترحم این رمان نبود، به همان اندازه‌ی دیگر رمان‌های مرل مشهور می‌‌شد: "قلعه‌ی مالویل" و "مادراپور". اما این رمان قطعا ساده‌تر و خواندنی‌تر از آن دوتای دیگر است. هرچند به همان عمق نباشد. من شیفته‌ی ساده‌گی و بی‌خیالی سبک نویسنده شدم."
۵۶) هزارتوهای بورخس/ نوشته‌ی خورخه لوئیس بورخس/ ترجمه‌ی احمد میرعلایی
" رمان نیست. منتخبی است از شعرها و هزارتوهای نویسنده. اما چنان عظیم و آموختنی که نمی‌توانم این‌جا نامی ازش نبرم. بورخس هرگز رمان ننوشت و به همین دلیل حقش است که رمان‌نویس بدانیمش!"

۵۷) آزادی یا مرگ/ نوشته‌ی نیکوس کازانتزاکیس/ ترجمه‌ی محمد قاضی
" شاید بهترین اثر کازانتزاکیس باشد. من همه‌ی آثار کازانتزاکیس را دوست دارم. به‌ویژه این یکی را که داستان شورانگیز پهلوان میکلس باشد."
۵۸) پتی شز/ نوشته‌ی آلفونس دوده/ ترجمه‌ی ؟
"رمان زیبایی از نویسنده‌ی قرن نوزدهمی فرانسه. داستان شاعرانه و رمانتیک و البته تلخ معلمی روستایی. پر از لحظه‌های ناب است."
۵۹) گزارش به خاک یونان/ نوشته‌ی نیکوس کازانتزاکیس/ ترجمه‌ی صالح حسینی
" زندگی‌نامه‌ی خودنوشت کازانتزاکیس. دو بار خوانده‌امش. ناب و صادقانه و زیبا. کازانتزاکیس را هیچ‌وقت نباید از دست داد."
۶۰) ولگرد ستاره‌ها/ نوشته‌ی جک لندن/ ترجمه‌ی اردشیر نیکپور
" غرییب‌ترین رمان جک لندن. اصلا فکرش را هم نمی‌شود کرد که این رمان را خود جک لندن نوشته‌باشد. من هنوز هم باور نمی‌کنم. داستان تناسخ‌های چندگانه‌ و زندگی‌های یک مرد محکوم به اعدام."
۶۱) جود گمنام/ نوشته‌ی توماس هاردی/ ترجمه‌ی سیروان آزاد (ابراهیم یونسی)
" این رمان آن‌قدر زیبا بود که من در نیمه‌های آن دیگر نتوانستم اتاقم را تحمل کنم. کتاب را برداشتم و بقیه‌اش را در فضای سبز بزرگ جاده‌ی میرآباد (در ارومیه) خواندم. به استثنای چند صفحه‌ی آخر کتاب (که واقعا خراب می‌‌شود) این رمان یک شاهکار جاودان است. من سوزانا ماری براید هد را می‌پرستیدم. هیچ‌کدام از رمان‌های دیگر هاردی به این زیبایی نیستند. "به دور از مردم شوریده" و "‌تس دوربرویل" در نیمه‌های کار می‌لنگند."
۶۲) قهر دریا/ نوشته‌ی یاشار کمال/ ترجمه‌ی رحیم رئیس‌نیا
"یکی از نادر رمان‌های یاشار کمال که دوستش دارم. قبلا افسانه‌ی آغری و بعدها رمان سه جلدی و اینجه ممدش را هم خواندم. رمان‌نویس قدری است اما فضاهای به‌شدت روستایی‌اش ( که البته به‌شدت! هم روی آقای محمود دولت‌آبادی تاثیر گذاشته) خواننده را می‌رماند. اما قهر دریا توی استانبول روی می‌دهد و پر از تکه‌های ناب داستانی است. مردم استانبول به دلفین (یا نهنگ؟) «یونس» می‌گویند! چه زیبا!"
۶۳) مرگ وزیر مختار/ نوشته‌ی یوری تینیانوف/ ترجمه‌ی مهدی سحابی
" رمان نابی از زندگی و مرگ الکساندر گریبایدوف، شاعر و نمایشنامه‌نویس و البته سفیر عالی روسیه در دربار فتحعلی‌شاه. گریبایدوف که برای گرفتن باج جنگی به تهران آمده، به فتوای ملاهای درباری ایران (و البته به بهانه‌ی همیشه آشنای ناموس مسلمانان) کشته‌می‌‌شود. گریبایدوف استاد و دوست پوشکین هم بود. رمان قشنگ و پرخونی است."
۶۴) تصویر دوریان گری/ نوشته‌ی اسکار وایلد/ ترجمه‌ی همایون نوراحمر
" از رمان‌های مشهور دنیا. یک داستان عجیب از قرن نوزده انگلستان. تصویر دوریان به جای او پیر می‌‌شود! این رمان، شاهکار وایلد است. وحشتناک است!"
۶۵) خداحافظ گاری کوپر/ نوشته‌ی رومن گاری/ ترجمه‌ی سروش حبیبی
" درباره‌اش لازم نیست چیزی بگویم. چند سال پیش در یادداشتی، نقدش کرده‌بودم که ده‌ها فحش به خاطرش شنیدم. البته آن یادداشت توانست نظر خیلی‌ها را هم تغییر دهد. من این رمان را هنوز هم دوست دارم. اما به نظرم رمان دیگر گاری، "زندگی در پیش رو" از این یکی زیباتر و بی‌عیب‌تر است."
۶۶) خشم و هیاهو/ نوشته‌ی ویلیام فاکنر/ ترجمه‌ی بهمن شعله‌ور
" شاهکار بی‌بدیل ادبیات آمریکا. به اندازه‌ی یک مکتب می‌توان از آن آموخت. اگر از فصل اولش جان سالم در ببرید، می‌بینید رمان بسیار خوش‌خوان و حتا ساده‌ای است."
۶۷) الفبای خانواده/ نوشته‌ی ناتالیا گینزبرگ/ ترجمه‌ی ؟
" این رمان از فرط ساده‌گی، بداهت، بی‌رحمی و زیبایی من را تکان داد. عالی است."
۶۸) کجا می‌روی؟ نوشته‌ی هنریک سینکیه‌ویچ/ ترجمه‌ی حسن شهباز
" رمان شیرین و شورانگیز و عامه‌پسندی از نویسنده‌ی لهستانی قرن نوزدهم درباره‌ی اوایل پیدایش مسیحیت در روم و حکومت نرون خون‌آشام. من رمان‌های مسیحی را دوست دارم."
۶۹) موبی دیک/ نوشته‌ی هرمان ملویل/ ترجمه‌ی پرویز داریوش
" سیاه و عظیم و وحشتناک. چنان جدی که دیگر از قالب رمان بیرون می‌آید. نبرد اسطوره‌ای ناخدا اهاب و نهنگ سفید. یک حماسه‌ی ٱفرینشگر. از هرمان ملویل رمان "بیلی باد" و داستان کوتاه "بارتلبی محرر" هم خواندنی هستند."
۷۰) رستاخیز/ نوشته‌ی لو تالستوی/ ترجمه‌ی ؟
" کشاکش اخلاقی رمان عالی از آب درآمده. از بهترین رمان‌های مسیحیت است."
۷۱) ناتور دشت/ نوشته‌ی جی دی سالینجر/ ترجمه‌ی احمد کریمی ؟
" از تاثیرگذارترین رمان‌های دهه‌ی پنجاه امریکا که هنوزاهنوز خوانده و نقد می‌شود. تاثیرش روی من ویرانگر بود. هولدن کالفیلد برادر تنی ِ نسل ما هم بود."
۷۲) قهرمان عصر ما/ نوشته‌ی میخاییل لرمانتوف/ ترجمه‌ی مهری آهی ؟
" رمانی که بارها خوانده‌ام و سیرابش نشده‌ام. من بچورین را از فرط نزدیکی به خودم، نمی‌فهمم. زیبایی و اصالت اپیزودهای تودرتوی رمان باورنکردنی است. افسون روسیه هیچ‌وقت من را رها نکرده است."
۷۳) دکتر ژیواگو/ نوشته‌ی بوریس پاسترناک/ ترجمه‌ی علی اصغر خبره‌زاده
" باز شوق یوسفم دامن گرفت... پیر ِ ما را بوی پیراهن گرفت!! دکتر ژیواگو یک شعر بلند است. یک دم مسیحایی است در پیکر زخمی روسیه. پاسترناک از غریبترین روح‌های عالم بود."
۷۴) دمیان/ نوشته‌ی هرمان هسه/
من این رمان هسه را زیباترین رمانش می‌دانم. گویا از شاهکارهای اساسی‌اش نیست، اما تاثیرش بر من و دوستم، ویرانگر بود. پر از بوی حکمت و مراقبه‌ی شرقی است. هنوز هم یکی از جملات دمیان در یکی از نامه‌هایش را به خاطر دارم: رشته‌ای هست که مرا وصل می‌کند، نه به تو؛ بلکه به تصویر تو. تو بخشی از سرنوشت من هستی!"
۷۵) گرگ بیابان/ نوشته‌ی هرمان هسه/ تزجمه‌ی کیکاوس جهانداری
"شاهکار هرمان هسه. روایت خواب و خیال و تنهایی هری هالر در جامعه‌ی به‌شدت بیگانه‌کننده‌ی مدرن. روح اروپا در این رمان روایت می‌‌شود. پر از ناب‌نویسی است."
۷۶) محاکمه/ نوشته‌ی فرانتس کافکا/ ترجمه‌ی ؟
" شاهکار کافکا. کابوس وضوحیت! می‌توان سال‌ها خواندش و خواندش."
۷۷) مسخ/ نوشته‌ی فرانتس کافکا/ ترجمه‌ی ؟
یادم نیست نخستین بار کدام ترجمه را خوانده‌ام. من از زیر مسخ کافکا بیرون آمدم و دوباره خزیدم همان زیر."
۷۸) رازها/ نوشته‌ی کنوت هامسون/ ترجمه‌ی قاسم صنعوی
رمان بالینی من. بعضی تکه‌هایش را ده‌ها بار خوانده‌ام. جادو می‌کند این رمان. زندگی‌خراب‌کن است لاکردار. رمان‌های دیگر کنوت هامسون و بخصوص "پان" و "گرسنه" هم زیبا هستند. "زیر ستاره‌ی پاییزی" و "ویکتوریا" را زیاد نچسبیدم"
۷۹) بارون درخت‌نشین/ نوشته‌ی ایتالو کالوینو/ ترجمه‌ی مهدی سحابی
" رمان نیست که. یک‌پارچه شعر است. یک داستان باورنکردنی و بهت‌انگیز. دست رئالیسم جادویی را از پشت می‌بندد. از کالوینو "ویکنت شقه‌شده" هم زیباست. "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری..." زیبا ولی تصنعی است. بعضی داستان‌های کوتاهش غوغاست."
۸۰) از چشم غربی/ نوشته‌ی جوزف کنراد/ ترجمه‌ی احمد میرعلایی
" شاید خوش‌خوان‌ترین و ساده‌ترین رمان کنراد باشد. داستان بسیار هیجان‌انگیزی دارد. در روسیه و برای روسیه هم اتفاق می‌افتد، که دیگر خوراک من است. عمیقا روانکاوانه و بی‌رحم.
۸۱) دل تاریکی/ نوشته‌ی جوزف کنراد/ ترجمه‌ی صالح حسینی
" شاید بهترین رمان کنراد باشد. دو بار خواند‌ه‌امش. عالی و بی عیب است. الحق که دل تاریکی است. از کنراد "لرد جیم" هم خواندنی است اما نه به زیبایی و ایجاز "دل تاریکی" راستش نمی‌دانم کدام‌یک را در سال 68 خوانده‌ام. یادم نیست. "مامور سری" و "پیروزی" را هم بعدها از کنراد خواندم. کنراد را همیشه دوست داشته‌ام. این لهستانی ِ مغرور بوی اشراف انگلیس می‌دهد!"
۸۲) آوای کوهستان/ نوشته‌ی یاسوناری کاواباتا/ ترجمه‌ی داریوش قهرمان‌پور
" آه کی‌کوکوی عزیز! نازنین‌ترین فهم عالم! این رمان یکی از زیباترین آفریده‌های ادبی جهان است. لبریز از ظرافت و نکته‌بینی و تیزهوشی و احترام."
۸۳) قطره اشکی در اقیانوس/ مانس اشپربر/ ترجمه‌ی روشنک داریوش/ دو جلد
" از رمان‌هایی که می‌توانم سال‌ها و بارها بخوانم. داستان بریدن. بریدنی دردناک از آرمان. بریدن از راه. به صلابه‌ کشیده‌شدن. داستان شکست. فاشیسم. کمونیسم. یهودیت. حماسه. و عشق."
۸۴) اسارت بشری/ نوشته‌ی سامرست موام/ ترجمه‌ی عبدالحسین شریفیان/ دو جلد
"زندگی‌نامه‌ی خودنوشت موام در قالبی خیالی. زندگی فیلیپ. رمان بسیار زیبا و باشکوهی است."
۸۵) کوه جادو/ نوشته‌ی توماس مان/ ترجمه‌ی جواد نکوروح/ دو جلد
" یکی از عمیق‌ترین و نجیب‌ترین رمان‌های دنیا. پر از هوای پاک کوهستان‌های سوئیس. پر از حکمت. تبلور روح باشکوه آلمانی. یک رمان عمیقا اروپایی."
۸۶) همه می‌میرند/ نوشته‌ی سیمون دوبووار/ ترجمه‌ی مهدی سحابی
رمان غریبی از دوبووار. من شیفته‌ی استادی دوبووار در پروردن روایت و شخصیت‌های پرشمار رمان شدم."
۸۷) نام گل سرخ/ نوشته‌ی اومبرتو اکو/ ترجمه‌ی شهرام طاهری
" اکو یک نابغه‌ است. معماری، متانت، دقت، و فرهیختگی این رمان بی‌نظیر است. و آن رمز پنهان. آن اکسیر. لبخند. لبخند مسیح!"
۸۸) قلعه‌ی حیوانات/ نوشته‌ی جرج اورول/ ترجمه‌ی امیرشاهی ؟
"نیازی به معرفی ندارد. یک شاهکار مسلم و ویرانگر."
۸۹) 1984/ نوشته‌ی جرج اورول/ ترجمه‌ی ؟
" جاودانه."
۹۰) خیابان نیوگراب/ نوشته‌ی جرج گیسینگ/ ترجمه‌ی ؟
" داستان تلخ و هول‌ناک شکست یک داستان‌نویس اصیل، و پیروزی ادبیات عامه‌پسند. رمان عجیبی از قرن نوزده و معاصر دیکنز. من را به شدت افسرده کرد."
۹۱) بخش سرطان/ نوشته‌ی الکساندر سولژنیتسین/ ترجمه‌ی سعدالله علیزاده
" شاهکار سولژنیتسین. نمونه‌ی عالی ِ سبک تولستوی در قرن بیست. هجو تلخ و دقیق دیکتاتوری نومانکلاتورها. روایتی استادانه و رئالیستی. لوکاچ بر این رمان مقدمه‌ای عالمانه نوشته است"
۹۲) دعوت به مراسم گردن‌زنی/ نوشته‌ی ولادیمیر ناباکوف/ ترجمه‌ی احمد خزاعی
" از همان نخستین فصل‌ها مات ِ ابهت و جسارت رمان شدم. یک رمان عالی و ضد رئالیستی! هجو جهان ِ یک‌رنگ ِ مدرنیسم دستوری. در صفحات پایانی دیگر به رقص وامی‌داردت!"
۹۳) پدرو پارامو/ نوشته‌ی خوان رولفو/ ترجمه‌ی احمد گلشیری
" سحر می‌کند خوان رولفو. آن‌چنان به آرامی و ایجاز که خودت نمی فهمی از کجا خورده‌ای. رمان هول‌انگیزی که مرده‌ها روایت می‌کنند."
۹۴) آئورا/ نوشته‌ی کارلوس فوئنتس/ ترجمه‌ی عبدالله کوثری
" کوتاه. ساده. عمیق. شاعرانه. جادوی امریکای لاتین. آرام آرام می بلعدت"
۹۵) سفری در گردباد/ در دل گرباد/ نوشته‌ی یوگنیا گینزبرگ/ ترجمه‌ی مهدی سمسار/ ترجمه‌ی فرزانه طاهری
" خاطرات خانم گینزبرگ از گولاگ. روایت زندان‌های کار اجباری استالینی. دو بار خواندمش."
۹۶) به سوی فانوس دریایی/ نوشته‌ی ویرجینیا وولف/ ترجمه‌ی صالح حسینی
" از زیباترین رمان‌های وولف. داستانی به شدت نمادین که در ادبیات انگلیسی کم‌یاب است. به عرفان پهلو می‌زند. داستان سفر و رسیدن به فانوس دریایی در قالب روایت یک خانواده‌ی انگلیسی. داستان سختی است که باید بیش از یک بار خوانده‌شود، اما فهم‌ش لذتی غریب دارد."
۹۷) وجدان زنو/ نوشته‌ی ایتالو اسوو/ ترجمه‌ی مرتضی کلانتریان
" یک روایت ناب و غیر منتظره از ادبیات ایتالیا. پر از طنز و کنایه. آدم را زیر و رو می‌کند."
۹۸) تهوع/ نوشته‌ی ژان پل سارتر/ ترجمه‌ی امیر جلال‌الدین اعلم
" داستان سفر و سقوط روکانتن در تلالوی تهوع‌آور جهان بورژوازی فرانسه و راه یابی چاره جویانه به ادبیات."
۹۹) برف‌های بهاری/ نوشته‌ی یوکیو میشیما/ ترجمه‌ی ؟
" رمان لطیف و آرام‌بخش میشیما در واقع یک تریلوژی است. بخش‌های بعدی "اسب‌های لگام‌گسیخته" و "معبد طلایی" نام دارند. بوی بیماری و آرامش قبل از مرگ می‌دهد."
۱۰۰) خانواده‌ی تیبو/ نوشته‌ی زوژه مارتن دوگار/ ترجمه‌ی ابوالحسن نجفی/ چهار جلد
" از شاهکارهای مسلم ادبیات فرانسه که نوبل را هم برای نویسنده‌اش جنباند. روایتی طولانی از زندگی دو برادر در سال‌های پیش و پس از جنگ جهانی اول. جلدهای اول و دوم خیلی خوب و قوی پیش می‌روند، اما جلدهای سه و چهار با توجه به وقفه‌ی طولانی در داستان، کمی سستی می‌گیرند. نمونه‌ی خوبی از رمان رئالیستی فرانسه."

+ نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  | 

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 4:09