«...میخواهم نکتهای را فرو مگذارم و آن هم اشاره به روح واقعی هایکو است که متاسفانه بیشتر هایکوهای ایرانی فاقد آن هستند و به همین دلیل از عنصر اصلی پدید آورندهی یک هایکو تھی اند . این عنصر و روح هایکو ، همانا وابی سابی"wabi sabi" است . "سابی" در معنای لغوی همان فروتنی عارفانه است که تم اصلی هایکو نیست اما رنگ شگرفی بدان میبخشد و "وابی" هم همان درویشی و بیاعتنایی به مظاهر دنیوی است . هر دوی این اصطلاحات متعلق به "ذن - هایکو" هستند و نه تنها هایکو ، بلکه از دیدگاه من هیچ آفرینش ادبی و هنری بدون "وابی سابی" قابلیت جاودانه شدن ندارد . امروزه همه میدانند که هایکوی کلاسیک از حیث تکنیکی بر دو عنصر اصلی "فصلواژه" و "سکوتواژه" استوار است . فصلواژه "kigo" در هایکو ، کلمهای است که بیانگر زمان و فصل است و بیان فصل در هایکو میتواند مستقیم با آوردن نام فصل القا شود و یا با اشاره و غیر مستقیم . در هایکوهای امروزین که بیشتر هایکوهای شهری هستند ضرورت اشاره به فصل و استفاده از "کیگو" احساس نمیشود. اما سکوتواژه "kireje" یا"کایرجی" در هایکو به نوعی کلید آن است . هایکو دو بخش دارد که این دو بخش با یک سکوت تفکیک پذیرند . این سکوت کلیدی است که به دست خواننده هایکو داده می شود تا لحظهی شهود و جهان فکری نویسندهی هایکو را کشف کند . این سکوت میتواند در پایان سطر آغازین باشد و گاه در انتهای سطر دوم . ممکن است هایکونویس سکوت را به پایان سطر سوم هم ببرد . اگر هایکو همهی این اصول را رعایت بکند اما تهی از "وابی سابی" باشد ، هایکویی ماندنی نخواهد بود . فقدان وابی سابی در هایکو ، آن را در حد یک شعر کوتاه معمولی و گاه مبتذل دچار افت میکند . یک نوع اسنوبیسم ادبی ، یک تفاخر فاقد اصالت ، "کاوا موتوكوجى" "kawamotokoji" اندیشهورز ژاپنی ، دربارهی وابیسابی میگوید : "یک ژاپنی هنگام خواندن و یاگوش جان سپردن به یک هایکو ، پیش از آنکه به فرم و تکنیک آن بیندیشد به روح و حس نهفته در هایکو ، یعنی ویژگی"وابی سابی" آن فکر و میکند". از دید من وابیسابی نه تنها در هایکو سبب جاودانگی آن میشود بلکه در هر آفرینش ادبی و هنری نیز مصداق دارد . یک اثر نقاشی و یا یک مجسمه و یا رمان ، بدون روح وابیسابی مبتذل و اثری اسنوبیستی خواهد بود .
یکی از دلایل جاودانگی آثار سینمایی"کوروساوا" کارگردان بزرگ ژاپنی و نیز داستان نویسانی همچون "کاواباتا"، "اکوتاگاوا" و "یوکیو میشیما" دارا بودن روح سرشار وابیسابی است . نمیدانم با این پراکندهگوییها توانستم اهمیت وجود "وابی سابی" را بشناسانم یا نه؟ باری هایکو ظرائف و دقایقی دارد که بیعلم و آگاهی نسبت بدان نمیتوان هایکوی ماندنی نوشت . درست بسان یک رباعی و یا غزل و حتی تکبیت. آیا کسی تاکنون توانسته پاسخ دهد که چرا هیچ کس در غزل به پای حافظ نمیرسد و یا چرا کسی نمی تواند همانند خیام رباعی بسراید؟
پاسخ روشن است ، کسانی که در پی تقلید از آثار بزرگانی همچون خیام ، نظامی ، مولوی و حافظ بوده و عمری را در راه نظیرهسازی بر آثار آنان به باد داده اند ، از روح "وابیسابی" غافل بودهاند . "وابیسابی" مختص ژاپنی ها نیست ، "وابیسابی" یک اصطلاح است . در ادبیات و عرفان ما هم آفرینشگری غیر قابل تقلید و اصیل ، از روح بلند بزرگانی پدید آمده است که هستیشناسی و درک و دقت در کار جهان و طبیعت و فروتنی در برابر آن و نپذیرفتن رنگ تعلق ، آموزهی نخست بوده است و با بهرهگیری از چنین آموزهای این آثار غنی پدید آمده و جاودانه گشتهاند . برای این که شاهدی برای کشف "وابیسابی" در ادب ایرانی به دست دهم خواننده را سپارش میکنم به این که فصل "رهانیدن مجنون ، آهوان را از دام صیاد" در "لیلی و مجنون" نظامی بخواند و سپس سری هم بزند به فصل "رهانیدن مجنون ، غزالان را از دام صیاد" در "لیلی و مجنون" جامی و آنگاه نکته و رمز این ماجرا دریابد که چرا اثر نظامی از پس قرنها همچنان تابنده و خواندنی است و نظيرهی جامی در میان اوراق کتابها فراموش شده است ...»
برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 53